دفاع مقدس و بعثت ديگرباره انسان


 

نويسنده:آزاد جعفري




 
گفتار متن برنامه‌هاي مجموعه روايت فتح شهيد سيدمرتضي آويني به ترجيع‌بندي مي‌ماند كه بيت تكرارشونده آن تكيه بر جايگاه تاريخي انسان جنگ دارد. اين تكرارشوندگي ترجيع‌بندوار اصلاً مشخصه بياني سيد شهيدان اهل قلم است كه بيش از همه ما را به ياد اسلوب بياني سوره‌هاي قرآن، بخصوص عروس آنها «الرحمن» مي‌اندازد.
اين نوشتار به مناسبت هفته دفاع مقدس به جستجوي جوانب مختلف اين مضمون تكرارشونده در سلسله برنامه‌هاي ماندگار روايت فتح مي‌پردازد و منبع متن گفتارها در آن، برگرفته از كتاب «گنجينه آسماني» است كه از سوي انتشارات ساقي به چاپ رسيده است.
جنگ تحميلي عراق عليه ايران در آيينه وجود راوي شهيد، سيدمرتضي آويني مهلكه خون‌آلود و دهشتناكي كه تصور اوليه مفهوم جنگ را به ذهن انسان متبادر مي‌كند، نيست. توپ و تانك و انفجار و جراحت و مرگ نيست. تنازع بقا نيست. او رزمندگان دفاع مقدس ايران اسلامي، بچه‌هاي قرن پانزدهم هجري قمري را انسان‌هاي يكه و بي‌بديلي در تاريخ حيات بشر مي‌داند كه «كره زمين قرن‌هاست انتظار آنان را مي‌كشد تا بر خاك مبتلاي اين سياره قدم گذارند و عصر بي‌خبري و جاهليت ثاني را به پايان برسانند.» او بر آن است كه «عصر بعثت ديگرباره انسان آغاز شده است و اينان مناديان انسان تازه‌اي هستند كه متولد خواهد شد. انساني كه خداوند توبه او را پذيرفته و او را بار ديگر برگزيده است.» سيد شهيد، دفاع مقدس را عظيم‌ترين واقعه تاريخ حيات بشر پس از بعثت انبيا مي‌بيند و در نظرش بسيار شگفت‌آور است كه «انسان در متن عظيم‌ترين تغييرات تاريخ جهان و در ميان سردمداران اين تحول زندگي كند و از غفلت درنيابد كه در كجا و در چه زماني زيست مي‌كند.» (شب عاشورايي، مجموعه روايت فتح)
و ما مي‌دانيم كه حق با اوست. شهيد آويني به نيكي جايگاه تاريخي انسان متعالي دفاع مقدس را دريافته و نگاهش به جبهه و جنگ نگاهي ديگرگونه بود؛ و اگر چنين نبود، مستندهاي روايي او تفاوتي با ديگران نداشت و اين همه خاص نمي‌شد. آري، مردان دفاع مقدس تاريخ‌سازان آينده كره زمين‌اند و اين نه اغراق است و نه پنداري دور از ذهن. اگر در آن اغراق مي‌بينيم يا بُعد از حق، ريشه را بايد در وارونگي تواريخ رسمي ‌حيات بشر و مشهورات و مقبولاتي جستجو كنيم كه به غلط، بديهي و بي‌نياز از تأمل و بازنگري پنداشته شده‌اند. از جمله اين اعتبارات عقلي وارونه، تصويري است كه انسان امروز مسيطر در فرهنگ غرب از انسان و از عقل، در ذهن دارد. انسان در نظر او حيواني است حراف و عقل در نظرش عقل نازل معاش. با اين وصف چه عجب اگر سخن گفتن از انساني ديگر كه زاييده لطفي خفيه به نام جنگ است، براي انسان عافيت‌طلب امروز ناپذيرفتني باشد و حتي شبيه به وهم و خرافه؟ «بياييد تاريخ را ديگرباره بنويسيم. تاريخ رسمي، تاريخ پادشاهان و ستمگران است. بياييد تاريخ مظلومان را بنويسيم، تاريخ نهضت خونين انبيا را، تاريخ مبارزه حق و باطل را، تاريخ استقامت را... آنان به خيال باطل خويش ما را و ياد ما را از تواريخ رسمي‌حذف كرده‌اند. ديگر نه نامي ‌از ‌هابيل برجاي مانده است و نه ذكري از شيخ‌الانبيا حضرت ابراهيم و نه يادي از حسين ذبيح‌الله. تاريخ حقيقي را ما با خون بر لوح دلمان نوشته‌ايم. تاريخ حقيقي را ما نوشته‌ايم.» (سه ورق از تاريخ مقاومت، مجموعه روايت فتح)
اين تكرار و تاكيد در خصوص بلندمرتبگي جايگاه انسان دفاع مقدس اما براي چيست؟ آيا ناشي از عرق ميهن‌پرستي است و براي بزرگ جلوه دادن غرض‌ورزانه دفاع مقدس ايران؟ مگر غايت اين جهاد، ميهن‌پرستي بوده و اصلاً مگر اين واقعه عظيم تاريخي نيازي به بزرگنمايي ما دارد؟ نه؛ اين تكرار دليلي ديگر دارد. پاسخ را شهيد، خود به صراحت بيان نموده است: «ما ناچاريم جايگاه تاريخي خودمان را گوشزد كنيم، مبادا كه اهل ظاهر حكم بر اشتراكات ظاهري اين جنگ با ديگر جنگ‌ها قرار دهند و از حق غافل شوند.» (سرباز گمنام، مجموعه روايت فتح) نام اين جهاد و اين دفاع مقدس نيز جنگ است اما آيا ميان اين جنگ عدالتخواهانه با جنگ‌هاي تجاوزگرانه تاريخ بشر تفاوتي نيست؟ «اگر هنوز هم مدعيان با عينك تاريخ‌هاي رسمي‌ بين اين نبرد و جنگ‌هاي سلطه‌جويانه‌اي كه در قرون اخير رخ داده است تفاوتي نمي‌بينند، بيايند و در اين قله‌هاي بلند، مجاهدين عراقي را بنگرند كه همچون بدريون در ركاب رسول‌الله به سپاه كفر مي‌تازند، اگرچه برادر و پدر و نزديكانشان در صفوف دشمن باشند.» (از آن كربلا تا اين كربلا، مجموعه روايت فتح)
انسان دفاع مقدس جاودانه است ، چون فرازماني مي‌انديشد؛ چون در اين شكاكخانه دنيا از سرچشمه حقيقت لازمان و لامكان وجود نور يقين مي‌گيرد
اما بعثت ديگرباره انسان به چه معناست؟ چه تفاوت اساسي و بنياديني ميان انسان دفاع مقدس با انسان‌هاي قرون و اعصار پيشين است؟ پاسخ در علقه‌اي نهفته كه ميان حيات اين انسان با تاريخ حيات انبيا و اولياي خدا برقرار است و اين پيوند به يمن وجود مردي از تبار پاكان است كه وجود دارد: «اكنون، در ظلمت عميق دوران غيبت كبري، قمر وجود آن پير عشق، امام امت، شب آسمان تاريخ را شكسته است و در آيينه صيقلي فطرت‌هاي پاك جلوه كرده و آنان را به مصاف ظلمت كشانده است. صدها سال از آغاز عصر غيبت كبري گذشته است و اكنون در عميق‌ترين ادوار ظلماني كفر، آنجا كه سيطره شب وسعتي تمام يافته است و ديگر تا مطلع فجر تاريخ قدمي ‌بيش نيست، انسان بعثتي ديگرباره مي‌يابد و لياقت حضور پيدا مي‌كند.» (چه كسي از جنگ خسته شده است؟، مجموعه روايت فتح) و اين لياقت حضور همان لياقت آدم پيش از هبوط است كه به موجب آن خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم امر فرمود. انسان دفاع مقدس آدم پيش از هبوط است يا به عبارت ديگر آدم، پس از آن‌كه خدا توبه‌اش را پذيرفته و او را به لياقت نخستين و به بهشت، بازگردانيده است: «اكنون انسان به روشني درمي‌يابد كه چرا آفريدگار متعال در مطلع خلقت آدم در جواب فرشتگان فرموده بود: «من چيزي مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد اني اعلم ما لا تعلمون.» آنچه اتفاق مي‌افتد تفسيري است عيني بر آيات مباركه قرآن و اين روزها، روز بعثت ديگرباره انسان است؛ همان انساني كه خورشيد وجودش در پس ابرهاي سفاكيت او از چشم فرشتگان پنهان مانده بود، اما آفريدگار مي‌دانست.» (3 ورق از تاريخ مقاومت، مجموعه روايت فتح)
و بالاخره شايد آن مهم‌ترين راز وجودي انسان برگزيده جنگ، نسبت غريب او با مرگ باشد. در اين جنگ و براي اين جنگاوران مرگ معنايي ديگر دارد و چون اين گونه است، ترس نيز ديگر مجالي براي ظهور ندارد؛ و فتح بي‌ترديد با آنهايي است كه نمي‌ترسند. شايد گمان كنند راز اين نهراسيدن، فرار از توجه به مرگ است و بي‌اعتنايي به آن يا به بيان ديگر فراموشي‌اش. شايد بپندارند كه شوخي با مرگ براي اين رزمندگان، نوعي تسلي به خويشتن است و تخديري براي غلبه بر هراس دروني. شايد خيال كنند تفاوت اين بي‌مانندان تاريخ با ديگر سربازان صحنه‌هاي نبرد بشري تنها در اين است كه اينها قدرت آن را داشته‌اند كه بتوانند مرگ را به بازي بگيرند اما نه اين پندارها همه ناشي از فاصله‌اي است كه اهل ظاهر با درياي ناشناخته درون اهل باطن دارند: «يكي از بچه‌ها زخمي ‌شده است و ديگران همگي در اطرافش جمع شده‌اند و از سر محبت به او شكلات مي‌دهند. يكي از بچه‌ها به شوخي مي‌گويد: سرش افتاده بود، پيوند كرديم! و اين حرف را به گونه‌اي مي‌گويد كه اگر كسي اين بچه‌ها را نشناسد، مي‌پندارد آنها مرگ را به بازي گرفته‌اند. اما نه، ما كه با آنها آشنا هستيم مي‌دانيم كه اينچنين نيست. آنها بيش از هر كس ديگري به مرگ مي‌انديشند و به عالم آخرت ايمان دارند و درست به همين دليل است كه از مرگ نمي‌ترسند.» (حزب‌الله، مجموعه روايت فتح)
انسان دفاع مقدس، فراتاريخي است و جاودانه، چون فرازماني مي‌انديشد و ابدي چون در اين شكاكخانه دنيا از سرچشمه حقيقت لازمان و لامكان وجود، نور يقين مي‌گيرد و همچون برگزيده حق است براي برچيدن باطل.

منبع:جام جم آنلاين
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb